ادیان و فرقه های نوظهور از جمله ویژگی
های عصر غیبت و دوران معاصر برشمرده شده است که دور افتادن از
تزریق معارف ناب دینی و مهدوی به جامعه و نیز عدم شناخت این
آیین های نوظهور، باعث ترویج این گونه اعتقادات انحرافی در بخش
وسیعی از جامعه شده است. از این رو، بر آنیم تا با نشر، بازنشر
و گردآوری پاره ای از مقالات در توضیح این ادیان و آیین های
جدید، محققان و پژوهشگران و علاقه مندان را در شناخت بهتر
اوضاع جامعه و افکار نوپدید یاری دهیم.
الف) مشخصات
۱. نام: كلیسای شیطان (The Church of Satan)
۲. پایهگذار: آنتون زندر لوی (Anton Szandor Lavey)
3. تاریخ تولد و وفات: ۱۱ آوریل ۱۹۳۰- ۲۹ اكتبر ۱۹۹۷
۴. محل تولد: شیكاگو
۵. سال پایهگذاری: ۱۹۶۶
۶. متون مقدس یا مورد احترام: كتاب مقدس شـیطانی (۱۹۶۹)،
جادوی شیطانی (۱۹۷۰) و مناسك شیطانی (۱۹۷۲). تمامی این
كتابها را لوی نوشته یا تدوین كرده است.
۷.جمعیت: مطابق ادعای كلیسا بیش از ده هزار نفر.
ب) تاریخچه
لوی سالها پیش از برپایی كلیسای شیطان علاقه خاصی به
تجربهگرایی داشته است. وی در دهه ۱۹۵۰ در سانفرانسیسكو
گروهی با نام حلقه جادویی تشكیل داد. باشگاه او باشگاهی
رازورانه بود كه نظرات بسیاری را به خود جلب كرد.
مطابق گفتههای لوی كلیسای شیطان در ۳۰ آوریل ۱۹۶۶
پایهگذاری شد. لـوی در این روز، خود را «اسـقــف اعـظـم
كـلـیـسـای شـیـطـان» و «پـاپ سیاه» خـوانـد و اعـلام كـرد
كه عصری جدید سر برآورده است. او به نقد بسیاری از
ادیان، بویژه مسیحیت و سنتهای عرفانی شرق پرداخت و
بیان كرد كه این ادیان و سنتها احكام غیرمتعارف و
نامناسبی را بر بشر بار میكنند و موجب انجام گناه و
معاصی غیرضروری میشوند. از این رو، وی بر نیاز به دینی
تاكید كرد كه فرد را به عنوان حیوانی دارای آمال و
آرزوها كه باید به آنها دست یابد، مورد پرستش قرار دهد.
زمانی كه لوی اولین جشن شیطانی را در سال ۱۹۶۷ رهبری
كرد، كلیسای شیطان در میان ملتهای مختلف جلب توجه كرد.
لوی با انجام مراسم تشییع شیطانی برای مردگان عضو كلیسا
و یك سال بعد با اجرای غسـل تعـمـید بـرای دخـتـر سـه
سـالـهاش زیـنا (Zeena) به بهترین شكل خود را معرفی كرد.
لوی كه به محبوبیت دست یافته بود، كتابهای زیـادی
نـوشـت كه از جمله آنها كتاب مقدس شیطانی (Satanic
Bible) در سال ۱۹۶۹ بود و بیش از یك میلیون نسخه آن به
فروش رفت. او همچنین هنرپیشه و مشاور بسیاری از فیلمهای
هالیوود بود. وی در فیـلم بچه رزماری (Rosemar's Bible) در
سـال ۱۹۶۸ نقش شیطان را بازی كرد. گفته میشود كه
بسیاری از چهرههای سـرشناس و مـشهـور سیـنما مـثل سـامی
دیویـس (Sammy Davis) ، جین مـانسفـلد(Jayne Mansfield)و
كیم نواك (Kim Novak) بــا این كلیسا ارتباط داشتهاند.
ج) عقاید
بهترین تعریف ارائهشده از كلیسای شیطان، آن را دیـنـی
مـعـرفـی مـیكـند كه فلسفه لذتپرستانه را با اعمال
جادوگری سیاه درهم آمیخته است. كلیسای شیطان مروج
ایمان به شیطان به عنوان وجود متعالی و برتر نیست،
بلكه لوی شیطان را به عنوان نماد مخالفت و سرپیچی از
یك جامعه مطیع و خداترس معرفی میكند.
با این همه، لوی احساس میكند كه ساخت كلیسا در فضایی
دینی یك ضرورت است، چون او معتقد است كه انسانها
همچنان به مناسك مذهبی و عـبـادت نمادین برای رسیدن
به معانی عمیقتر نیازمندند. به بیان خود او «مردم به
مناسبك مذهبی همراه با نمادهایی نیازمندند كه در
بازیهای بیسبال یا مراسم كلیسا یا در جنگها آنها را
بیابند تا به واسطه آنها عواطف و احـساسات خود را كه
بدون وجود آنها نمیتوانند آزاد سازند یا به درك آن نایل
آیند، آزاد كنند و بشناسند».
برخی از شاخصههای عقیدتی كلیسای شیطان از این قرار
است:
۱. شـیـطان سـمـبل لـذتجویـی اسـت نه ریاضتكشی.
۲. شـیـطان نماد وجودی شاداب است نه موجودی منفعل و
موهوم.
۳. شیطان سمبل حكمت سالم و غیرآلوده است نه خودفریبی
ریاكارانه.
۴. شیطان سمبل مهربانی با كسانی است كه شایسته آن
هستند نه عشق فراگیری كه شامل ناسپاسان نیز بشود.
۵. شیطان سمبل انتقامجویی است نه گرداندن آن طرف
صورت!
۶. شـیطـان سـمبل مسئولیتپذیری برای مـسـئـول اسـت نه
دلمشغول خونآشامان روانی.
۷. شیطان انسان را با دیگر حیوانات كاملا همانند میداند
گاه بهتر و اغلب بدتر از آن حیواناتی كه بر چهار دست و
پا راه میروند. چون انسان به واسطه «رشد روحانی و
فكری» به شرورترین حیوانات مبدل شده است.
۸. شیطان تمام آنچه را گناه نامیده شده مایه خرسندی و
مسرت روانی، فكری و عاطفی میداند.
۹. شیطان بهترین دوستی است كه كلیسا تاكنون داشته
چراكه در تمام این سالها كلیسا را مشغول داشته است.
كلیسای شیطان بر آن است كه رفتارهای عاطفی مانند طمع،
شهوت و نفرت غریزههای طبیعی هستند و سركوبی این احساسات
كاری كاملا نادرست است. هواداران كلیسای شیطان معتقدند
كه ریاكاری از احكام عبادیای نشات میگیرد كه مردم
قادر به تبعیت از آنها نیستند در نتیجه وقتی آنان به
گناهانشان اعتراف و توبه میكنند، احساس بهتری به آنها
دست میدهد.
كلیسای شیطان معتقد است كه اعضای آن باید به جای
اینكه خود را انسانی سرشار از نفرت و گناه توصیف كنند،
انسانهایی عادی بشمارند كه به كلیسا درآمدهاند تا با بعد
جسمانی بشر دست و پنجه نـرم كـنـنـد. بـا این اوصاف،
كلیسای شیطان از مناسك معنوی و نـمـادهـا در مـراسـم خـود
بسیار بهره میگیرد.
در ایـن كـلـیـسـا سه نوع مناسك جادویی به خدمت
گـرفـته میشود: مناسك جـنـسـی برای كمك به دستـیـابـی
بـه سـرمستی جـسـمـانی، مـنــاســك نـرمكـننده دلها
برای كمك كردن به احساس عـشق و مـحـبت بـه دیـگـران و
مـنـاسك مـنـهــدمكـنـنـده بـرای رهاشدن از عصبانیت و
نفرت. در برخی مراسم از عناصر نمادین مانند موسیقی
(آلاتی مانند شیپور و سنج و نیز آوازخــوانــی)، پـوشـش
خـاص (خـرقـههـای باشلسقدار و ماسك)، شمع، پنتاگرام
(ستاره پنجگوش*) و تصویر بیپوشش جـنـس موؤنث بـهـره
میگیـرنـد. پــراسـتـفــادهتــریــن و مـعـروفتـریـن
نـمـاد این گــــروه، سـیگیل بافومت(Sigil of Baphomet)است
كه یك مثلث سروته در یك دایره با كله بز در وسط مثلث
است. این نماد و نمادهای نزدیك به این مدتهای مدیدی
است كه در سنت شیطانی به كار میروند.
كلیسای شیطان چنان نشان داده است كه به جامعه سالم و
پاك و بهدور از اعمال خلاف قانون پایبند است. حتی
دستههایی را كه مرتكب رفتار غیراخلاقی و غیرقانونی
میشوند تحریم كرده است. لوی نیز مـصـرف مواد مخدر
غیرقانونی را نه به سبب غیرقانونی بودن كه به دلیل
اینكه موجب میشود مردم كنترل زندگی خود را از دست
بدهند، سرزنش و محكوم میكند.كلیسای شیطان عموما از
شهروندان محترم میانسال تشكیل یافته و این امر با آنچه
در رسانهها به تصویر كشیده شده كه كلیسای شیطان پر از
افراد نوجوان و جوان است كاملا در تناقص است.
د) مشاجرات كنونی
مهمترین حادثه در كلیسای شیطان طی سالیان اخیر، مرگ
آنتون لوی در سال ۱۹۹۷ بود كه به گفته برخی، آخرین
نفسهای یك گروه در حال مبارزه را نشان داد. كلیسای
شیطان كه اندكی پس از آغاز به كارش در سال ۱۹۶۶ بسیار
جلب توجه كرد، از این زمان رو به افول نهاد و از شهرتش
كاسته شد. كلیسای مزبور در سالهای اخیر دچار بحران مالی
نیز شد. لوی برای بازپرداخت بدهیهای خود ناچار شد در سال
۱۹۹۱ خـانـه بـدنام خود را كه «خانه سیاه» (Black House)
خوانده میشد، بفروشد. او خانه را به یكی از دوستانش
فروخت تا بتواند پس از فروش در آن زندگی كند. «خانه
سیاه» پس از آن تخریب و به جای آن آپارتمان بنا شد.
تلاشهای بعدی برای جمعآوری پول برای بازخرید آن خانه
نیز ناكام ماند.
مساله جانشینی نیز كلیسای شیطان را با مشكل مواجه ساخت.
در حال حاضر بالاترین مقام رسمی كلـیسای شیطـان، اسقـف
اعـظـم بـلانكه بـارتون (Blanche Barton) صمیمیترین رفیق
و همراه لوی تا دم مرگش، است. وی بعد از مرگ لوی با
همكاری كارلا(Karla) (دختر آنتون از ازدواج دومش) كنترل
كلیسای شیطان را به عهده گرفت اما آن دو از همان آغاز
اختلاف پیدا كردند. بارتون، كارلا را متهم به این كرد كه
بیجهت خود را اسقف اعظم كلیسای شیطان معرفی كرده است.
او خود را جانشین قانونی آنتون میشمارد. در چند سال
گذشته نزاعهای قانونی زیادی میان آنها رخ داده و به
نظر میرسد با نبودن یك رهبر فرهمند، آینده این كلیسا نیز
نامطمئن و متزلزل باشد.
درباره آنتون زندر لوی بدون سخ گفتن درباره
تاثیرگذارترین چهره كلیسای شیطان، این نوشتار ناتمام
خواهد بود. آنتون زندر لوی در یازدهم آوریل ۱۹۳۰متولد شد.
نام اصلی او هوارد استانتون لوی بود.
وی در سن شانزده سالگی برای همراهی با سیرك، خانه را
ترك میكند. در آن سیرك با شیرها سروكار پیدا میكند.
روحیه مهربان و خوگرفته وی با حیوانات به او كمك میكند
از تربیتكنندگان شیر شود. دو سال بعد در یك كارناوال در
نقش نمایشدهنده زیبایی اندام ظاهر میشود و همچنین به
هیپنوتیسم افراد میپردازد.
وقتی در سال 1948 دوره تعطیلی زمستانه كارناوال شروع
میشود، برای نمایش زیبایی اندام به یكی از باشگاههای
زیبایی اندام در كالیفرنیای جنوبی میرود و در همین
باشگاه با مرلـین مونرو (Marilyn Monroe) آشنا میشود و با
او ازدواج میكـند. در سـال 1951 نـیـز بـا دخـتر
چـهـاردهسـالـهای به نــام كـارول لانـسـینگ(Carole
Lansing) ازدواج میكند و پس از آن به مطالعه در
جرمشناسی در كالج شهر سانفرانسیسكو مشغول میشود تا از
خدمت سربازی فرار كند. از این زوج، دختری به نام كارلا
در سال ۱۹۵۲ متولد میشود. لـوی در هـمـین سال به عنوان
عكاس پلیس سانفرانسیسكو مشغول به كار شده و با بـخش
ناپسند كارهای بشر، یعنی قتل و بزهدیدگان تجاوز به عنف
آشـنا میشود. همچنین ضمن عكسبرداری از صحنههای
تكاندهنده تصادفات خونین با این بخش از حوادث زندگی
آدمیان نیز روبهرو میگردد. لوی میگوید تجربیات همین
دوره باعث شد كه منكر خدا شود.لوی در خانه بزرگی كه به
«خانه سیاه» مـعـروف شـد زنـدگـی میكـرد.
رفـتـارهای نامتعارف و عجیب لوی در این مكان بدنام خود
به دستاویزی نمایشی تبدیل شده بود. زندگی در خانهای
سیاه و بدنام با حیواناتی مانند رتـیـل، مـار بوآ، پلنگ و
شیری به نام تولگار (Tolgare) توجه بسیاری را به خود
جلب كرده بود.
لوی در همین «خانه سیاه» جلسات هفتگی خود را برپا میكرد
و به امور رازآلود و موضوعات سـیـاهـی مـانند خونآشامهـا،
آدمهای گرگصورت، شكنجهگری و جنون میپرداخت. این
نشستها با استقبال زیادی روبهرو میشود. و لوی از این
راه برای آنچه كه «حلقه جادویی» مینامید، ۵\۲ دلار
دریافت میكند. بعد از آنكه در سال ۱۹۶۶ كلیسای شیطان را
بنا مینهد، چهره مشهور محلی میشود و تا حدودی از جایگاه
ملی نیز برخوردار میگردد. اما در دهه ۱۹۷۰ محبوبیتش را
بتدریج از دست میدهد و در سال ۱۹۷۵ بـه دنـبـال نـزاع
بـا معبد ست(Temple of Set) ، از فضای عمومی كناره
میگیرد. او دوباره در دهه ۱۹۹۰ با آلبومی از موسیقیهای
خود و عكسهای زیبایی اندام به عرصه اجتماع بازمیگردد.
یكی از آلبومهای موسیقی وی شیطان به تعطیلات
میرود(Satan takes a holiday) (1995) نام دارد. لوی تا
زمان مرگ روی كتاب خود با عنوان شیطان سخن میگوید
(Satan Speaks) كار میكند. این كتاب در سال ۱۹۹۸با
مقدمهای از اسقف اعظم كلیسای شیطان، ماریلن مانسون به
چاپ رسید.
اواخر عمر لوی با درگیریها و مشكلات بسیاری همراه میشود.
در سال ۱۹۹۰ دختر كوچك او زینا شرك(Zeena Schreck)، در
انظار عموم از پدرش تبری میجوید و به راهبه كلیسای
رقیب یعنی معبد ست مبدل میشود. زینا، پدرش را دروغگو و
غیر قابل اعتماد میداند و حوادث زندگی او را سراسر دروغ
میخواند.
در سـال ۱۹۹۱ لورنـس رایت (Lawrence Wright) در نشریه سنگ
غلتان (Rolling Stone) مقالهای مینویسد كه زندگی لوی را
با چالش بیشتری مواجه میكند. در همین سال بعد از محكوم
شدن در دعوایی میان او و همسر سومش، دیانا هـاگـرتـی
(Diana Hagerty)، مـجـبور میشود «خانه سیاه» را بفروشد.
بـیـوگرافی لوی نوشته بلانكه بارتون با عنوان دروغهـای
جـذاب، زنـدگـی لـوی را «سرشار از نادرستیهـا و پلیدیها»
جلوه میدهد. جان ریموند (John Raymond)، تمامی اعمال و
مناسك شیطانی را به سخره میگیرد و مینویسد كه دو آنتون
لوی وجود داشت: یكی خرقه سیاهی كه پایهگذار كلیسای
شیطان بود و دیگری كسی كه چیزهایی آفرید تا خلوتش را پر
كند و آنچه را در خلوت خود، جعل كرده به مطبوعات دهد تا
او را معرفی كنند.
لوی میگفت: من نمیخواهم این افسانه از بین برود، این
خطر وجود دارد كه وقتی شما با جوانانی مواجه شوید كه مرا
الگو قرار دادهاند، سرخورده و مایوس شوید من ترجیح
میدهم پیشینهام را در رازآلودگی كفن بگیرم و دفن كنم!
*انتخاب كلیسای شیطان برای بخش ادیان جدید، عمدتا به
دلیل رسوخ آموزههای آن به جوامع شرقی از جمله ایران
است. بی گمان آشنایی با مفاهیم این جریان، شیوههای
مطلوب مواجهه با آن را به جوامع شرقی خواهد آموخت.
منبع: اخبار ادیان شماره 3 |